که مستعد زنگ زدن و زنگ بستن باشد همچون آیینه و آهن و مس و جز اینها. چیزی که مستعد قبول کدورت و تیرگی و فساد و تباهی باشد: بهرام خون خصم تو ریزد به تیغ کین کان تیغ نیست زنگ پذیر اندر آسمان. سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دم صبح از جگر آرند ونم ژاله ز چشم تادل زنگ پذیر، آینه سیما بینند. خاقانی
که مستعد زنگ زدن و زنگ بستن باشد همچون آیینه و آهن و مس و جز اینها. چیزی که مستعد قبول کدورت و تیرگی و فساد و تباهی باشد: بهرام خون خصم تو ریزد به تیغ کین کان تیغ نیست زنگ پذیر اندر آسمان. سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دم صبح از جگر آرند ونم ژاله ز چشم تادل زنگ پذیر، آینه سیما بینند. خاقانی
مقابل راهنمای. (یادداشت مؤلف). که راه و طریقی بپذیرد: آگاه باش که درازی و کوتاهی افتد برانگیختن را از بهر یافتن متعلم راه پذیر از عالم راهنمای... (کشف المحجوب سجستانی)
مقابل راهنمای. (یادداشت مؤلف). که راه و طریقی بپذیرد: آگاه باش که درازی و کوتاهی افتد برانگیختن را از بهر یافتن متعلم راه پذیر از عالم راهنمای... (کشف المحجوب سجستانی)
گیرندۀ منی که آب مرد و زن باشد. به خود گیرندۀ آب مرد، خواهنده و قبول کننده عجب و خودخواهی. پذیرای رعنایی و خودخواهی: منی انداز باش چون مردان گر نه ای زن منی پذیر مباش. سنائی
گیرندۀ منی که آب مرد و زن باشد. به خود گیرندۀ آب مرد، خواهنده و قبول کننده عجب و خودخواهی. پذیرای رعنایی و خودخواهی: منی انداز باش چون مردان گر نه ای زن منی پذیر مباش. سنائی